جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گیرایش

پیرایش

پیرایش
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

گیرایی

گیرایی
گیرنده بودن، تاثیر، نفوذ، حالت مخصوص در سیمای شخص که دیگران را مجذوب سازد، جذابیت، فریبندگی
گیرایی
فرهنگ فارسی عمید

ویرایش

ویرایش
تصحیح متن به لحاظ رسم الخط، جمله بندی، محتوا و مانند آن
ویرایش
فرهنگ فارسی عمید

گیرایی

گیرایی
قوت گیرندگی توانایی گرفتن: تن گوید: بار خدایا مرا بیافریدی بمانند پاره ای هیزم در دستم گیرایی نبود و در پایم روانی نبود، جذابیت فریبندگی، تاثیر نفوذ، صید کردن، اسارت گرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیرایش

پیرایش
با کم کردن و کوتاه نمودن چیزی را زیبا ساختن، زینت کردن
پیرایش
فرهنگ فارسی معین