جدول جو
جدول جو

معنی پیمایش

پیمایش((پِ یِ))
پیمودن، طی کردن، اندازه گیری، مساحت کردن
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیمایش

پیمایش

پیمایش
عمل پیمودن اندازه گیری: میان دو صد چاهساری شگفت به پیمایش اندازه نتوان گرفت. (شا. لغ)، مساحت
فرهنگ لغت هوشیار

پیمایش

پیمایش
کار پیماینده، اسم از پیمودن. کیله. (منتهی الارب). اندازه گیری. عمل پیمودن و اندازه کردن:
ز هر مرز هر کس که دانا بدند
به پیمایش اندر توانا بدند.
فردوسی.
میان دو صد چاهساری شگفت
بپیمایش اندازه نتوان گرفت.
فردوسی.
مذارعه، به پیمایش بیع کردن. عذمذم، پیمایش تخمینی. (منتهی الارب) ، مساحت
لغت نامه دهخدا

پیرایش

پیرایش
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیمایی

پیمایی
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار