- پیشاپیش
- مقدم بر همه، مبداء، پیش بینی، جلوتراز دیگران
معنی پیشاپیش - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشاپیش
- پیش پیش، پیش تر از همه، جلوتر از همه
- پیشاپیش
- پیشتر از همه، جلوتر از همه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جلو جلو، پیشاپیش
جنگ دست به یقه دست و گریبان
بید مشک
پچ پچ، سخت پیچیده
پیچ پیچ، پیچ در پیچ، پر پیچ و خم
سخت پیچیده، با پیچ و خم های بسیار، پرپیچ و خم
جنگ تن به تن
اکتیال
ظهور، استحضار
توزیع
نامرتب
پس و پیش جوانب اطراف
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
پدیدار گشتن
دوم در حق بازی کردن بعد از پیش
عمل پیمودن اندازه گیری: میان دو صد چاهساری شگفت به پیمایش اندازه نتوان گرفت. (شا. لغ)، مساحت
اندازه گیری، پیمانه گیری
برش دادن، خوش نما گردانیدن
آشکار شدن، پدیدار گشتن، پیدایی، خلقت، هستی، وجود
جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر، بخت، اقبال
پس و پیش، عقب و جلو
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین،
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر،برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰)
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر،
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
مکرر، مداوم، متوالی
پی در پی، پشت سر هم، متتابع، یکی پس از دیگری، مسلسل
پی در پی، پشت سر هم، دنبال هم