جدول جو
جدول جو

معنی پیشاپیش - جستجوی لغت در جدول جو

پیشاپیش
مقدم بر همه، مبداء، پیش بینی، جلوتراز دیگران
تصویری از پیشاپیش
تصویر پیشاپیش
فرهنگ لغت هوشیار
پیشاپیش
پیش پیش، پیش تر از همه، جلوتر از همه
تصویری از پیشاپیش
تصویر پیشاپیش
فرهنگ فارسی عمید
پیشاپیش
پیشتر از همه، جلوتر از همه
تصویری از پیشاپیش
تصویر پیشاپیش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش پیش
تصویر پیش پیش
جلو جلو، پیشاپیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشاریش
تصویر ریشاریش
جنگ دست به یقه دست و گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش پیشی
تصویر پیش پیشی
بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچاپیچ
تصویر پیچاپیچ
پچ پچ، سخت پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچاپیچ
تصویر پیچاپیچ
پیچ پیچ، پیچ در پیچ، پر پیچ و خم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچاپیچ
تصویر پیچاپیچ
سخت پیچیده، با پیچ و خم های بسیار، پرپیچ و خم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشاریش
تصویر ریشاریش
جنگ تن به تن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
اکتیال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
ظهور، استحضار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پخشایش
تصویر پخشایش
توزیع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساپیش
تصویر پساپیش
نامرتب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساپیش
تصویر پساپیش
پس و پیش جوانب اطراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
فرهنگ لغت هوشیار
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
پدیدار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی پیش
تصویر پی پیش
دوم در حق بازی کردن بعد از پیش
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پیمودن اندازه گیری: میان دو صد چاهساری شگفت به پیمایش اندازه نتوان گرفت. (شا. لغ)، مساحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
اندازه گیری، پیمانه گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرایش
تصویر پیرایش
برش دادن، خوش نما گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
آشکار شدن، پدیدار گشتن، پیدایی، خلقت، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرایش
تصویر پیرایش
((یِ))
با کم کردن و کوتاه نمودن چیزی را زیبا ساختن، زینت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
((پَ یِ))
ظهور، پدیدار گشتن، خلقت، آفرینش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر، بخت، اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیمایش
تصویر پیمایش
((پِ یِ))
پیمودن، طی کردن، اندازه گیری، مساحت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پساپیش
تصویر پساپیش
پس و پیش، عقب و جلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین،
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر، برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰)
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاپی
تصویر پیاپی
مکرر، مداوم، متوالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیاپی
تصویر پیاپی
پی در پی، پشت سر هم، متتابع، یکی پس از دیگری، مسلسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاپی
تصویر پیاپی
پی در پی، پشت سر هم، دنبال هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاپی
تصویر پیاپی
((پِ یا پَ پِ))
پشت سر هم، هم قدم، هم عنان
فرهنگ فارسی معین