- پکمال
- ابزار کفشگران که با آن روی چرم خط می کشند
معنی پکمال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بحد کمال، در نهایت کمال
به فرجام رسانی، رسا کردن، رساندن
یایمال، زبون، خوار، ذلیل
تمام گردانیدن، کامل کردن
افزار کفشگران که بدان خط کشند خط کش کفاشان مخط
کامل کردن، تمام کردن
پکمال، ابزار کفشگران که با آن روی چرم خط می کشند
چیزی که زیر پا مالیده شده، لگدکوب شده، کنایه از پست و زبون شده
پامال شدن: لگدکوب شدن، زیر پا له شدن، پی سپر شدن
پامال کردن: لگدکوب کردن، زیر پا له کردن
پامال شدن: لگدکوب شدن، زیر پا له شدن، پی سپر شدن
پامال کردن: لگدکوب کردن، زیر پا له کردن
کهتری
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
تمام شدن، انجام یافتن پذیرفتن، کمال گرفتن، به حد تمامیت رسیدن
Completeness, Perfection, Perfectness
integridade, perfeição
Vollständigkeit, Perfektion, Vollkommenheit
kompletność, perfekcja, doskonałość
целостность , совершенство , совершенность
цілісність , досконалість
integridad, perfección
intégrité, perfection
completezza, perfezione
volledigheid, perfectie, volmaaktheid
पूर्णता
kelengkapan, kesempurnaan
كمالٌ
완전성 , 완벽 , 완전성
שלמות , שְׁלֵמוּת
完整 , 完美 , 完整性
完全性 , 完璧 , 完全性