جدول جو
جدول جو

معنی پوتابه - جستجوی لغت در جدول جو

پوتابه
پاتاوه، ساق بند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رودابه
تصویر رودابه
(دخترانه)
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سودابه
تصویر سودابه
(دخترانه)
دختر زا، سود ده، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
(دخترانه)
آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روتازه
تصویر روتازه
خنده رو، گشاده رو، خندان، بسّام، فراخ رو، خوش رو، بسیم، طلیق الوجه، بشّاش، روباز، گشاده خد، تازه رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسانه
تصویر پوسانه
فروتنی، چرب زبانی برای فریب دادن کسی، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبتابه
تصویر آبتابه
آفتابه، ظرف آب خمره مانند، لوله دار و با دسته که برای شستشو به کار می رود، آبریز، آب دستان، ابریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتابه
تصویر پاتابه
چارق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، شم، پاتوه، پای تابه، پالیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتابل
تصویر پرتابل
آنچه به راحتی قابل حمل و نقل است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
نوعی نوشیدنی شیرین و گازدار، آب گوارا، شربت
نوشابۀ الکلی: مشروب الکلی، عرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتاره
تصویر پشتاره
پشتواره، باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورابه
تصویر خورابه
ویژگی جوی بزرگ و سدداری که به چندین شاخابه منشعب می شود، برای مثال ز جوی خورابه تو کمتر بگوی / که بسیار گردد به یک بار اوی (عنصری - ۳۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتابی
تصویر پرتابی
پرتاب شده، برای مثال به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست (حافظ - ۵۶)، سریع، جمع پرتابیان، تیرانداز، کمان دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خونابه
تصویر خونابه
خون آمیخته با آب، کنایه از اشک خونین، کنایه از خون
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ)
پاپیچ. چیزی که پیاده روان به پا پیچند. پالیک. بادیج.
- پاتابه باز کردن در جائی، رحل اقامت افکندن در آنجا. القاء عصا. القاء جران.
- امثال:
دیبا (اطلس) کهنه شود اما پاتابه نشود، آزاده مرد و شریف هرچند تهیدست باشد بکار حقیر و فرومایه تن درندهد، نظیر: صوف که کهنه گردد پاتابه نکنند. (جامعالتمثیل).
صوف کهنه شود لیکن پاتابه نشود، نظیر: از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم. الحرﱡ حرﱡ و ان مسّه الضّر
لغت نامه دهخدا
(کُ)
از بلاد بزرگ آس و روس است از اقلیم هفتم. (نزهه القلوب چ لیدن ص 264)
لغت نامه دهخدا
آب گوارا، آب حیات، مشروب. یا نوشابه الکلی. مشروبی که در آن الکل نباشد، توضیح غالبا بمشروب الکلی مانند شراب و عرق اطلاق شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتاره
تصویر پشتاره
پشتواره، پشتیبان
فرهنگ لغت هوشیار
گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورا به کم نیست. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
چرب و شیرین و دلکش باشد، اعم از طعام و خوردنی و سخن و کلام شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورابه
تصویر شورابه
آب نمک آب شور معدنی
فرهنگ لغت هوشیار
چون در جویی که از آن آب باز گیرند سدی ببندند و از زیر بند گاه آن آب اندک پالاید آنرا خورابه گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتابل
تصویر پرتابل
پوشیدنی، قابل پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونابه
تصویر خونابه
آب با خون آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایتابه
تصویر پایتابه
پاتابه، جوراب. یا پایتابه کسی در هند باز شدن، بسفر دور رفتن وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتوازه
تصویر پتوازه
پتواز پدواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتابه
تصویر آفتابه
ظرفی فلزین با لوله بلند که با آن آب روی دست میریزند
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی فلزین با لوله بلند که در آن آب کنند و بدان دست و رو و دهان را شویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتابی
تصویر پاتابی
تو سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوه
تصویر پاتاوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتابه
تصویر پاتابه
((بِ))
کنایه از مزاحم، نواری که به ساق پا پیچند، چارق، پاپیچ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوتابه
تصویر آوتابه
ابریق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
شربت
فرهنگ واژه فارسی سره