جدول جو
جدول جو

معنی پاتابه

پاتابه
(بَ / بِ)
پاپیچ. چیزی که پیاده روان به پا پیچند. پالیک. بادیج.
- پاتابه باز کردن در جائی، رحل اقامت افکندن در آنجا. القاء عصا. القاء جران.
- امثال:
دیبا (اطلس) کهنه شود اما پاتابه نشود، آزاده مرد و شریف هرچند تهیدست باشد بکار حقیر و فرومایه تن درندهد، نظیر: صوف که کهنه گردد پاتابه نکنند. (جامعالتمثیل).
صوف کهنه شود لیکن پاتابه نشود، نظیر: از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم. الحرﱡ حرﱡ و ان مسّه الضّر
لغت نامه دهخدا