- پاتابه
- پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
معنی پاتابه - جستجوی لغت در جدول جو
- پاتابه
- چارق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، شم، پاتوه، پای تابه، پالیک
- پاتابه ((بِ))
- کنایه از مزاحم، نواری که به ساق پا پیچند، چارق، پاپیچ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاتابه
تو سرخ
پاتابه، جوراب. یا پایتابه کسی در هند باز شدن، بسفر دور رفتن وی
پاتابه، جوراب
ابریق
پاخار
پلیدی نجاست بول غایط
پاچال
زیر جامه تنبان، شلوار پاشامه. توضیح پیژاما در انگلیسی از این کلمه ماخوذ است
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
توسرخ
ظرفی فلزین با لوله بلند که در آن آب کنند و بدان دست و رو و دهان را شویند
ظرفی فلزین با لوله بلند که با آن آب روی دست میریزند
ترمینال
فیلتر، صافی
پاجامه تنبان شلوار
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
بدگوی، اسب جنیبت پالا
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
اسب جنیبت اسب کوتل پالاد
پاتابه، جوراب. یا پایتابه کسی در هند باز شدن، بسفر دور رفتن وی
صفت مکانی که چندان گود نباشد
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
پوشیدنی، قابل پوشش
پشتواره، پشتیبان
جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد، خلیج
آفتابه، ظرف آب خمره مانند، لوله دار و با دسته که برای شستشو به کار می رود، آبریز، آب دستان، ابریق
زیرجامه، پیژامه، شلوار، تنبان
آنچه به راحتی قابل حمل و نقل است
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
نهر، جوی کوچکی که از رودخانه یا دریا جدا شود، در علم زمین شناسی خلیج
پرتاب شده، برای مثال به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست (حافظ - ۵۶) ، سریع، جمع پرتابیان، تیرانداز، کمان دار