جدول جو
جدول جو

معنی پنیرتن - جستجوی لغت در جدول جو

پنیرتن
(پَ تَ)
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است و چاشنی آشها کنند و به ترکی آن را قره قوروت نامند. ترف سرخ. لیولنگ. هبولنک هلیاک. (فرهنگ اسدی). مصل. کشک سیاه. و رجوع به لیولنگ شود
لغت نامه دهخدا
پنیرتن
ماده ایست سرخ رنگ مایل بسیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است کشک سیاه قره قوروت ترف سرخ لیولنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پنیرتن
((~. تَ))
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن به غایت ترش است، کشک سیاه، قره قورت، ترف سرخ، لیولنگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنیربند
تصویر پنیربند
اویشک، گیاهی پوشیده از کرک، با برگ های بیضوی و گل های کوچک سفید و میوه ای قهوه ای رنگ به اندازۀ فندق که در طب قدیم به عنوان تب بر و دافع کرم به کار می رفته، پنیربند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیران
تصویر انیران
در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر نکاح، روز سی ام از هر ماه خورشیدی، برای مثال سفندارمذماه رفته تمام / به روزی که خوانی انیرانش نام ی در این روز زردشت پاکیزه دین / درآمد سوی حد ایران زمین (زراتشت بهرام - لغت نامه - انیران)
غیر ایرانی، غیر ایران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
پایدار ماندن، جاویدان بودن، پاییدن، برای مثال جهانا چه درخورد و بایسته ای / وگر چند با کس نپایسته ای (ناصرخسرو - ۲۵۳)،
درنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
قبول کردن، اجابت کردن
بر عهده گرفتن
کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنیرآب
تصویر پنیرآب
آبی که پیش از سفت شدن پنیر از آن بیرون می آید، آب پنیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنج تن
تصویر پنج تن
در اسلام حضرت رسول (ص) و علی بن ابی طالب (ع) و حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، پنج تن آل عبا
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دهی کوچک از بخش ایزۀ شهرستان اهواز. واقع در 21هزارگزی شمال باختری ایزه و2هزارگزی شمال خاوری راه مالرو شکوری به سیدنجف علی. دارای 40 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
قبول کردن، برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
پایدار ماندن، باقیماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیران
تصویر انیران
خارجی، غیر ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
((پَ رُ تَ))
برداشتن، قبول کردن، به عهده گرفتن، استجابت، اقرار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
((یِ تَ))
پایدار ماندن، صبر و تأمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنج تن
تصویر پنج تن
((~. تَ))
پنج تن آل عبا، خمسه آل عبا، خمسه طیبه، مراد محمد رسول الله (ص)، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع)، حسین (ع) است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انیران
تصویر انیران
نام فرشته ای در دین زردشتی، نام روز سی ام از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انیران
تصویر انیران
غیر ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایستن
تصویر پایستن
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پن جتن
تصویر پن جتن
آل کساء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
Accept, Admit, Undertake
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
accepter, admettre, entreprendre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
aceptar, admitir, emprender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
स्वीकार करना , करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
menerima, mengakui, melakukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
ยอมรับ , ยอมรับ , รับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
accepteren, toegeven, ondernemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
接受 , 承认 , 承担
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
accettare, ammettere, intraprendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
aceitar, admitir, empreender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
akceptować, przyznać, przedsięwziąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
приймати , визнавати , брати на себе
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
akzeptieren, zugeben, unternehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
принимать , признавать , предпринимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پذیرفتن
تصویر پذیرفتن
לקבל , להודות , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری