جدول جو
جدول جو

معنی پنیرآب

پنیرآب
آبی که پیش از سفت شدن پنیر از آن بیرون می آید، آب پنیر
تصویری از پنیرآب
تصویر پنیرآب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پنیرآب

پنیرآب

پنیرآب
ماءالجبن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و آن آبی است که از پنیر تر برمی آید: پس پنیرآب که بسکنجبین افتیمون کرده باشند بکار دارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
پنیرآب دادن نشاید به میش
که یابد در او قطرۀ خون خویش.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پنیرتن

پنیرتن
ماده ایست سرخ رنگ مایل بسیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است کشک سیاه قره قوروت ترف سرخ لیولنگ
فرهنگ لغت هوشیار

پنیرتن

پنیرتن
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن به غایت ترش است، کشک سیاه، قره قورت، ترف سرخ، لیولنگ
فرهنگ فارسی معین

پنیرتن

پنیرتن
ماده ای است سرخ رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن بغایت ترش است و چاشنی آشها کنند و به ترکی آن را قره قوروت نامند. ترف سرخ. لیولنگ. هَبولنک هَلْیاک. (فرهنگ اسدی). مَصَل. کشک سیاه. و رجوع به لیولنگ شود
لغت نامه دهخدا

امیرآب

امیرآب
میرآب. (از آنندراج). آنکه کار تقسیم آبهای ناحیتی باو محول است: گفت (یعقوب لیث) بمظالم بودی، گفتا بودم، گفت هیچکس از امیرآب گله کرد، گفت نه. (تاریخ سیستان). و رجوع به میرآب شود
لغت نامه دهخدا

کنارآب

کنارآب
مبال. آبخانه. مبرز. مستراح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کنارآب رفتن، مستراح رفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

سمیرآب

سمیرآب
نام فرشتۀ رب النوع عنصر آب. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا