- پلماس
- دست مالی مانند کوران بهر سوی برای جستن چیزی
معنی پلماس - جستجوی لغت در جدول جو
- پلماس ((پَ))
- کورمال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگی گرانبها را گویند که عبارت است از کربن خالص متبلور در هندوستان و برزیل و برخی کشورهای دیگر که به شکل کریستال در دکانها به رنگهای مختلف دیده میشود
لمس لامسه، یازیدن دراز کردن
فریب دادن بچاپلوسی
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، برماسیدن
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، برماسیدن
سنگی بی رنگ، گران بها، تشکیل شده از کربن خالص، با ضریب شکنندگی بالا و توان پراکندگی زیاد. سخت ترین جسم شناخته شده است
یونانی تازی گشته زنبک زرد گونه ای زنبق که آن را زنبق زرد نیز گویند
گرفته شده از یونانی، از سنگ های گرانبها و کمیاب که دارای سختی و درخشندگی خاصی می باشد
گلیم
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
بهانه، تهمت، دروغ، اضطراب
فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند، برای مثال برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی- مجمع الفرس - پلاس)
سرگردان
((پَ))
فرهنگ فارسی معین
جامه پشمینه و خشن که درویشان پوشند، گلیم، تکه ای از پارچه کهنه، مکر و حیله و روش مکر و حیله دانستن، اثاثیه منزل
دست مالیدن بچیزی برای درک آن دست سودن بسودن پساویدن مجیدن برمجیدن لمس کردن پرواسیدن برماسیدن، یازیدن دراز کردن دست
مانند کوران دست مالیدن بهر سوی برای جستن چیزی
عمل رهبری و مذاکرات بین ملتها بمنظور حصول که مورد رضایت متقابل همگان باشد
فرانسوی جانشینی
شیوه ها و فنون سیاسی برای ارتباط با کشورهای دیگر
Diplomacy
Statesmanship
estadismo
дипломатия
Diplomatie
Staatskunst
umiejętność państwowa
дипломатія