جدول جو
جدول جو

معنی پلماس کردن

پلماس کردن((~. کَ دَ))
کورمال کورمال حرکت کردن
تصویری از پلماس کردن
تصویر پلماس کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پلماس کردن

پلماس کردن

پلماس کردن
مانند کوران دست مالیدن بهر سوی برای جستن چیزی
پلماس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پلماس کردن

پلماس کردن
دست مالیدن به هر سوی برای جستن چیزی چنانکه کوران همیشه و بینایان در شب. رجوع به پرماسیدن شود
لغت نامه دهخدا

التماس کردن

التماس کردن
زادیدن لابه کردن در خواهیدن . در خواستن خواهش کردن، لابد کردن تضرع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیمان کردن

پیمان کردن
عهد بستن و قول و قرار گذاشتن برای انجام دادن کاری، پیمان بستن
پیمان کردن
فرهنگ فارسی عمید