معنی پلمس - فرهنگ فارسی معین
معنی پلمس
- پلمس((پَ مَ))
- مضطرب شدن و دست و پا گم کردن، اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
تصویر پلمس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پلمس
پلمس
- پلمس
- مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
پلمس
- پلمس
- پلمسه. مضطرب شدن و دست و پا گم کردن. (برهان قاطع). اضطراب، متهم ساختن. (برهان قاطع) ، دروغ گفتن. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا