جدول جو
جدول جو

معنی پرکوک - جستجوی لغت در جدول جو

پرکوک
که کوک بسیار خواهد: ساعت پرکوک. عمارت عالی
تصویری از پرکوک
تصویر پرکوک
فرهنگ لغت هوشیار
پرکوک
عمارت، عمارت عالی، قصر، کاخ
تصویری از پرکوک
تصویر پرکوک
فرهنگ فارسی عمید
پرکوک
پارچه ای که بر آن کوک بسیار زده شده، ساعتی که بسیار کوک شود
تصویری از پرکوک
تصویر پرکوک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرکوس
تصویر پرکوس
پرچین و چروک، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگوک
تصویر پرگوک
((پَ))
عمارت عالی
فرهنگ فارسی معین
پارچه کهنه، پاره که بر جامه زنند جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
پتک آهنگران مطراق، نرده چوبین که بر کنار بام و صفه ایوان سازند تا کسی نیفتد طارمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکوک
تصویر پکوک
پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، کدین، خایسک، کوبن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکوک
تصویر رکوک
رکو، پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پکوک
تصویر پکوک
((پَ))
پتک آهنگران، نرده جلو ایوان
فرهنگ فارسی معین