معنی پرکوس پرکوس (پُ) که کوس بسیار دارد. پرشکن. پرنورد. بسیار کیس: سر بتاب از حسد و گفتۀ پرمکر و دروغ چوب ترمغزمخر جامۀ پرکوس و اریب. ناصرخسرو. و رجوع به کوس شود لغت نامه دهخدا