- پرنیان (دخترانه)
- پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار
معنی پرنیان - جستجوی لغت در جدول جو
- پرنیان
- حریر
- پرنیان
- نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، پرنون، برنو، پرنو، برنون،
برای مثال چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار / پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار (فرخی - ۱۷۵) ، آمد این نوبهار توبه شکن / پرنیان گشت باغ و برزن و کوی(رودکی - ۵۳۱)
- پرنیان ((پَ))
- حریر منقش، دیبای چینی، پارچه ابریشمی گل دار، پرده نقاشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به پرنیاندارای پرنیان از پرنیان، برنگ پرنیان، شمشیر
زیبا و لطیف مانند پرنیان مانند پرنیان، از جنس پرنیان
مانند پرنیان، دارای پرنیان، به رنگ پرنیان، کنایه از شمشیر
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان پر از شیان (مسکوک) : (درویش و ضعیف شاخ بادام کردست کنار پر شیانی) (ناصر خسرو. 466)
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان
پرضرر
بسیار نیازمند، محتاج، برای مثال شد از رنج و تنگی جهان پرنیاز / برآمد براین روزگاری دراز (فردوسی - ۲/۴۱۲)
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرشیان
آنچه یا آنکه ضرر بسیار دارد، پرضرر
سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تریان، ترینان
فاسد و خراب
جمع پری
آنکه بروبالایی چون پرنیان دارد
ارامنه
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
انکار و حاشا
اشنان
برهان