پرنده، آنچه بپرد، برای مثال رها نیست از مرگ پرّان عقاب / چه در بیشه شیر و چه ماهی در آب (فردوسی - ۸/۱۰۷)، در حال پریدن پسوند متصل به واژه به معنای پراننده مثلاً سنگ پران، کبوتر پران، مگس پران
پرنده، آنچه بپرد، برای مِثال رها نیست از مرگ پرّان عقاب / چه در بیشه شیر و چه ماهی در آب (فردوسی - ۸/۱۰۷)، در حال پریدن پسوند متصل به واژه به معنای پراننده مثلاً سنگ پران، کبوتر پران، مگس پران
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، غربال، گربال، تنک بیز، غربیل، موبیز، چاولی، تنگ بیز، پرویز، منخل، غرویزن، پریز، آردبیز، پرویزن
اَلَک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گَردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، غَربال، گَربال، تُنُک بیز، غَربیل، موبیز، چاولی، تُنُگ بیز، پَرویز، مُنخُل، غَرویزَن، پَریز، آردبیز، پَرویزَن
بهم زدن بال پریدن، یا پر زدن دل برای چیزی یا کسی. آرزومند آن چیز یا کس بودن، وجود داشتن موهای زاید و ناجور در نوک قلم مو. در قلم مو سازی پس از عمل دم هم کردن موها را با آب آزمایش میکنند تا اگر هنوز بعضی از تارهای موی زاید یا پرزی در میان دارد - و باصطلاح قلم مو (پرمیزند) موهای زاید و ناجور را جدا کنند
بهم زدن بال پریدن، یا پر زدن دل برای چیزی یا کسی. آرزومند آن چیز یا کس بودن، وجود داشتن موهای زاید و ناجور در نوک قلم مو. در قلم مو سازی پس از عمل دم هم کردن موها را با آب آزمایش میکنند تا اگر هنوز بعضی از تارهای موی زاید یا پرزی در میان دارد - و باصطلاح قلم مو (پرمیزند) موهای زاید و ناجور را جدا کنند