معنی پرین
- پرین(دخترانه)
- نرم و لطیف چون پر، نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد
واژههای مرتبط با پرین
پرین
- پرین
- ده پرین، قریه ای بر شش فرسخ و نیم شمال فهلیان است
پرین
- پرین
- نام شهری از آسیای صغیر قدیم (یونیه) مقابل جزیره شامُس، بین کوه میکال و مصب مآندر در ساحل دریا. این شهر دو بندر معمور داشت و اطلال آن اکنون نزدیک دهکدۀ سامسون بجانب شمال غربی دیده میشود
نام شهر قدیم یونیه زادبوم بیاس فیلسوف که غالباً او را بنام فیلسوف پری ین خوانند. این محل اکنون سامسون نام دارد
پرین
- پرین
- جنسی از حشرات کُلئوپتر درازشاخ. نوع کامل تیره پریونینه که در نیمکرۀ شمالی منتشرند
جنسی از طیور پالمی پد از خانوادۀ پوفی نیده که در دریای جنوبی منتشرند
آرین
- آرین
- سفید پوست آریائی، آریایی نژاد
پریان
- پریان
- پری ها
پریا
- پریا
- زیبا چون پری، جمع پری، کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد
پروین
- پروین
- ثریا، نام یک صورت فلکی، ستارگان کوچک نزدیک به هم، دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور
پرنین
- پرنین
- مانند پر
پرزین
- پرزین
- پرچینی از گلهای ریز به دور باغات
