معنی پران پران پرنده، آنچه بپرد، برای مثال رها نیست از مرگ پرّان عقاب / چه در بیشه شیر و چه ماهی در آب (فردوسی - ۸/۱۰۷)، در حال پریدنپسوند متصل به واژه به معنای پراننده مثلاً سنگ پران، کبوتر پران، مگس پران تصویر پران فرهنگ فارسی عمید