جدول جو
جدول جو

معنی پردروغ - جستجوی لغت در جدول جو

پردروغ
بسیار دروغ گو، دروغ پرداز، پر از دروغ، پر از کذب
تصویری از پردروغ
تصویر پردروغ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دروغ پرداز دروغگو کذاب، پراز دروغ پر از کذب. (چهارم بیامد بدرگاه شاه زبان پر دروغ و روان پر گناه) (فردوسی. لغ) یا پر دروغ بودن، دروغ پرداز بودن دروغگو بودن کذاب بودن: (یکی آنکه داور بود پر دروغ - بگیرد بر مرد دانش فروغ) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندروغ
تصویر بندروغ
مصحف بندورغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر درود
تصویر پر درود
پر ستایش پر ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
پرغوغا، پرآواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرثروت
تصویر پرثروت
که ثروت بسیار دارثروتمندمقابل کم ثروت: (پس از جنگهای هفت ساله فرانسه چند مستعمره پر ثروت خود رااز دست داده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرناز و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروی
تصویر پریروی
که رویی چون پری دارد پریچهره زیبا روی خوبروی پریرخ پریرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
یک روز پیش از دیروز روز قبل از دی پریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرنخوت، پرناز و متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردرخت
تصویر پردرخت
جایی که درخت بسیار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
روز پیش از دیروز، دو روز پیش، پریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردروب
تصویر گردروب
گردروبنده، آنکه گرد و خاک را از جایی بروبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردروب
تصویر گردروب
آنکه گرد و خاک را بروبد، جاروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
((پَ))
یک روز پیش از دیروز، روز قبل از دی، پریر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
پرغوغا، پرجنجال، برای مثال همی کوه پرناله و پرخروش / همی سنگ خارا برآمد به جوش (فردوسی۴ - ۱۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریرو
تصویر پریرو
(دخترانه)
پری چهره، زیبا رو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پدروذ
تصویر پدروذ
ترک گفتن چیزی یا کسی را، خدا حافظی وداع بدرود: (از آن پس بپدرود با یکدگر بسی بوسه دادند بر چشم و سر) (فردوسی)، ترک متروک دور جدا: (مرا کردی چنان یکباره پدرود فکندن نام و ننگ خویش دررود) (ویس و رامین)، سلامت. یا پدرود بودن، خدا حافظی کردن، برای کسی سلامتی خواستن: (تو پدرود باش ای جهان پهلوان که جاوید بادی و روشن روان) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدرود
تصویر پدرود
ترک گفتن چیزی یا کسی را، خدا حافظی وداع بدرود: (از آن پس بپدرود با یکدگر بسی بوسه دادند بر چشم و سر) (فردوسی)، ترک متروک دور جدا: (مرا کردی چنان یکباره پدرود فکندن نام و ننگ خویش دررود) (ویس و رامین)، سلامت. یا پدرود بودن، خدا حافظی کردن، برای کسی سلامتی خواستن: (تو پدرود باش ای جهان پهلوان که جاوید بادی و روشن روان) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردرد
تصویر پردرد
پراندوه، پرمحنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
دردناک، پر از درد و رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپرو
تصویر پرپرو
نازک و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریرو
تصویر پریرو
پریچهره، زیبا رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردوش
تصویر پردوش
پریشب، شب پیش از دیشب، دو شب پیش، شب گذشته، پرندوش، پریدوش، پرند، پرندوار، برای مثال پردوش و پرندوش چسان بود خرابات / گویید و مترسید اگر مست خرابید (مولوی - لغت نامه - پردوش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرود
تصویر پدرود
وداع، خداحافظی، برای مثال به پدرود کردن رخ هر کسی / ببوسید با آب مژگان بسی (فردوسی - لغت نامه - پدرود)، خوش، خوشحال، تندرست، برای مثال تو پدرود باش ای جهان پهلوان / که بادی همه ساله پشت گوان (فردوسی۲ - ۲/۷۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردرد
تصویر پردرد
دردمند، پرغم مثلاً دل پردرد، عضو دردناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
پردردوغم مثلاً دل پرداغ، شخص بسیار اندوهگین و ماتم زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرود
تصویر پدرود
وداع کردن، خداحافظی، سلامت، تندرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پردوش
تصویر پردوش
((پَ))
پرشیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زردرو
تصویر زردرو
زردرخ، آنکه چهره اش زرد رنگ باشد، زردرو، زردچهره، شرمنده، بیمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
کذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، کذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردو
تصویر پردو
بسیار دونده نیک دونده مقابل کم رو: (کم خور و پردو)
فرهنگ لغت هوشیار