جدول جو
جدول جو

معنی پردروغ

پردروغ
بسیار دروغ گو، دروغ پرداز، پر از دروغ، پر از کذب
تصویری از پردروغ
تصویر پردروغ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پردروغ

پردروغ

پردروغ
کذاب:
یکی آنکه داور بود پردروغ
نگیرد بر مرد دانا فروغ.
فردوسی.
، پر ازکذب. پر از دروغ:
چهارم بیامد بدرگاه شاه
زبان پردروغ و روان پرگناه.
فردوسی.
سپهبد بکژی نگیرد فروغ
روان خیره پرتاب و دل پردروغ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پر دروغ

پر دروغ
دروغ پرداز دروغگو کذاب، پراز دروغ پر از کذب. (چهارم بیامد بدرگاه شاه زبان پر دروغ و روان پر گناه) (فردوسی. لغ) یا پر دروغ بودن، دروغ پرداز بودن دروغگو بودن کذاب بودن: (یکی آنکه داور بود پر دروغ - بگیرد بر مرد دانش فروغ) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار

پردرود

پردرود
پرثنا. پرستایش:
بشادی ز اسپان فرود آمدند
زبان و روان پردرود آمدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا