کذاب: یکی آنکه داور بود پردروغ نگیرد بر مرد دانا فروغ. فردوسی. ، پر ازکذب. پر از دروغ: چهارم بیامد بدرگاه شاه زبان پردروغ و روان پرگناه. فردوسی. سپهبد بکژی نگیرد فروغ روان خیره پرتاب و دل پردروغ. فردوسی
دروغ پرداز دروغگو کذاب، پراز دروغ پر از کذب. (چهارم بیامد بدرگاه شاه زبان پر دروغ و روان پر گناه) (فردوسی. لغ) یا پر دروغ بودن، دروغ پرداز بودن دروغگو بودن کذاب بودن: (یکی آنکه داور بود پر دروغ - بگیرد بر مرد دانش فروغ) (فردوسی)