جدول جو
جدول جو

معنی پرخروش - جستجوی لغت در جدول جو

پرخروش
پرغوغا، پرجنجال، برای مثال همی کوه پرناله و پرخروش / همی سنگ خارا برآمد به جوش (فردوسی۴ - ۱۳۹۱)
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
فرهنگ فارسی عمید
پرخروش(پُ خُ)
پرغوغا. پرآواز:
جهان گشت ز آواز او پرخروش
برانگیخت گرد و برآورد جوش.
فردوسی.
همی کوه پرناله و پرخروش
همی سنگ خارا برآمد بجوش.
فردوسی.
زمین پرخروش و هوا پر ز جوش
همی کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
همه سیستان زو شود پرخروش
وزو شهر ایران برآید بجوش.
فردوسی.
ورا کشته دیدند و افکنده خوار
سکوبای رومی سرش برکنار
همه رزمگه گشت زو پرخروش
دل رام برزین پر از درد و جوش.
فردوسی.
به ایران زن و مرد ازو پرخروش
ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پرخروش
پرغوغا، پرآواز
تصویری از پرخروش
تصویر پرخروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخروز
تصویر فرخروز
(دخترانه)
نام یکی از الحان باربد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرینوش
تصویر پرینوش
(دخترانه)
دارای نامی زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
(دخترانه)
پس پریشب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پر جوش
تصویر پر جوش
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵)، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریدوش
تصویر پریدوش
پریشب، شب پیش از دیشب، دو شب پیش، شب گذشته، پرندوش، پردوش، پرند، پرندوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
شب گذشته، پریشب، برای مثال صبحدم بود که می شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهش نه بهوش (انوری - ۸۶۴)، گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو - ۴۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
روز پیش از دیروز، دو روز پیش، پریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
بریدن شاخه های زیادی درخت، پیراستن درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ وش
تصویر چرخ وش
چرخ وار مانند چرخ، شبیه چرخ در حرکت و گردش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردروغ
تصویر پردروغ
بسیار دروغ گو، دروغ پرداز، پر از دروغ، پر از کذب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرنخوت، پرناز و متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخوری
تصویر پرخوری
بسیار خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخراش
تصویر پرخراش
آنچه خراش بسیار دارد، بسیار خراشیده
فرهنگ فارسی عمید
(پُ خَ)
سخت خراشیده. بسیار شخوده:
چو بنشست با سوگ ماهی بلاش
سرش پر ز گرد و رخش پرخراش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وِ)
بریدن شاخهای زیادتی است از درخت انگور و درختان دیگر. (برهان). بریدن و پیراستن شاخهای زیاده. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پری وش
تصویر پری وش
مانند پری، پری وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریدوش
تصویر پریدوش
شب پیش از دوش پریشب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروی
تصویر پریروی
که رویی چون پری دارد پریچهره زیبا روی خوبروی پریرخ پریرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغرور
تصویر پرغرور
پرناز و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
شب روز گذشته پریشب پرندوار پرندیش پروندوش پرندوشنی پرندوشینه بارحه الاولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرثروت
تصویر پرثروت
که ثروت بسیار دارثروتمندمقابل کم ثروت: (پس از جنگهای هفت ساله فرانسه چند مستعمره پر ثروت خود رااز دست داده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردرود
تصویر پردرود
پر دعا و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفروش
تصویر ترفروش
خوش ظاهر و بد باطن، آب زیر کاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خراش
تصویر پر خراش
سخت خراشیده بسیار شخوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر دوش
تصویر پر دوش
پریشب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر ریش
تصویر پر ریش
پر از زخم پر قرحه پر جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
یک روز پیش از دیروز روز قبل از دی پریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندوش
تصویر پرندوش
((پَ رَ))
شب گذشته، پریشب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
((پَ وِ))
پیرایش درخت، بریدن شاخه های زیادی درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
((پَ))
یک روز پیش از دیروز، روز قبل از دی، پریر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریدوش
تصویر پریدوش
((پَ))
پرندوش، پریشب
فرهنگ فارسی معین