پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵)، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت