- پراننده
- آنکه می پراند
معنی پراننده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد
اسم پراگنیدن پراگندن، پریشان کننده تار و مار کننده ولو کننده. یا پراگننده روشنایی. مفرق نور
متفرق، منتشر، پخش
اسم پراگنیدن پراگندن، پریشان کننده تار و مار کننده ولو کننده. یا پراگننده روشنایی. مفرق نور
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
آنچه که بپزد منضج
پاره کننده، چاک دهنده
متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
کسی که حیوان علف خوار را در چراگاه گردش دهد تا چرا کند
پخته کننده
Diffuse, Scattered, Freckly, Straggly
рассеянный , с веснушками , разбросанный , спутанный
diffus, sommersprossig, verstreut, zerzaust
розсіяний , з веснянками , розкиданий
rozproszony, piegowaty, rozrzucony
分散的 , 有雀斑的 , 零乱的
difuso, sardento, espalhado, desordenado
diffuso, lentigginoso, sparso, disordinato
difuso, pecoso, disperso, desordenado
diffus, tacheté, dispersé, éparse
diffuus, met sproeten, verspreid, rommelig
กระจาย , ที่มีฝ้ากระ , กระจัดกระจาย , กระจัดกระจาย
tersebar, bertompok (freckles), berserakan
منتشرٌ , مبثورٌ , متفرّقٌ , مبعثرٌ
बिखरा हुआ , मसकान , बिखरा हुआ , अस्तव्यस्त
מפוזר , עם כתמים , מבולגן
拡散した , そばかすのある , 散らばった , 乱れた
확산된 , 주근깨가 있는 , 흩어진 , 어지러운
dağılmış, çilli, dağınık
kusambaa, na madoa madoa, iliyotawanyika, machafuko
ছড়ানো , টকটকে , ছড়িয়ে ছিটিয়ে , এলোমেলো
پھیلاؤ , چھائیاں , بکھرا ہوا , بکھرا ہوا
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر