جدول جو
جدول جو

معنی پرآهار - جستجوی لغت در جدول جو

پرآهار
(پُ)
بسیار آهاردار. که آهار بسیار دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پراهام
تصویر پراهام
(پسرانه)
پرهام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرآزار
تصویر پرآزار
بسیار آزرده، سخت رنجیده، دردمند، برای مثال دل من پرآزار از آن بدسگال / نبد دست من چیره بر بدهمال (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳)، بسیار آزار دهنده، برای مثال ز کندی به تیزی نهادند روی / پرآزار گشتند و پرخاش جوی (فردوسی - لغت نامه - پرآزار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخوار
تصویر پرخوار
کسی که بسیار غذا بخورد، بسیار خوار، شکم پرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
پارچه یا چیز دیگر که پرز داشته باشد، پرزگن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنگار
تصویر پرنگار
هر چیزی که دارای نقش و نگار بسیار باشد، باغی که دارای گل های رنگارنگ باشد، برای مثال جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲ - ۱۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخمار
تصویر پرخمار
آنکه خمار بسیار در سر دارد، مست، چشمی که مانند چشم شراب خوردگان باشد، برای مثال در چشم پرخمار تو پنهان فنون سحر / در زلف بی قرار تو پیدا قرار حسن (حافظ - ۷۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
سخت آرزده. سخت رنجیده و دردمند:
دل من پرآزار از آن بدسگال
نبد دست من چیره بر بدهمال.
بوشکور.
اغلب با گشتن ترکیب شود:
یکی گفت اسفندیار از پدر
پرآزار گشت و بپیچید سر.
فردوسی.
چو بشنید گفتار موبد قباد
برآشفت و اندر سخن داد داد
گرانمایه کسری ورا یار گشت
دل مرد بیدین پرآزار گشت.
فردوسی.
به ایران کنون کار دشوار گشت
فزونتر بر آن دل پرآزار گشت.
فردوسی.
، سخت آزاردهنده:
ز بیشی بکژی نهادند روی
پرآزار گشتند و پرخاشجوی.
فردوسی.
ز کندی به تیزی نهادند روی
پرآزار گشتند و پرخاشجوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پردهان
تصویر پردهان
آنکه دهانش مملو از چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآهار
تصویر ناآهار
آنکه چیزی نخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آهار
تصویر پر آهار
که آهار بسیار دارد بسیار آهار دار: پارچه پر آهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنگار
تصویر پرنگار
بسیار نقش دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروهان
تصویر پروهان
آشکارا، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
فرهنگ لغت هوشیار
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر نار
تصویر پر نار
پر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه صاحب صنابع و هنر بسیار است صاحب هنر صاحب فضیلت پر فضیلت پر فضل کثیر الفضل، پرفن پر حیله در ادا و اطوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خار
تصویر پر خار
که خار بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آزار
تصویر پر آزار
رنجیده و دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآهار
تصویر ناآهار
آن که چیزی نخورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
((پَ رَ))
خدمتکار، خادم، غلام، کنیز، کسی که خدمت بیماران می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پر بار
تصویر پر بار
پرثمر، غنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پروهان
تصویر پروهان
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرشمار
تصویر پرشمار
پرتعداد، عدیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Caregiver
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
Fluffy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
сиделка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
пушистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
flauschig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Pflegekraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرزدار
تصویر پرزدار
пухнастий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
опікун
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
opiekun
دیکشنری فارسی به لهستانی