جدول جو
جدول جو

معنی پاچیده - جستجوی لغت در جدول جو

پاچیده
(دَ / دِ)
در تداول عوام، پراکنده، پاشیده
لغت نامه دهخدا
پاچیده
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
تصویری از پاچیده
تصویر پاچیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پخچیده
تصویر پخچیده
کوفته شده، پهن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
ریخته شده، پراکنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
پیچ خورده، تابیده، درهم رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسیده
تصویر پاسیده
پاس داشته، نگهبانی شده، لمس شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالیده
تصویر پالیده
صافی کرده، صافی شده، کاویده، جستجوشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
پاشیدن، ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پخچیده
تصویر پخچیده
پهن و کوفته شده پخش و برابر با زمین شده پخچوده
فرهنگ لغت هوشیار
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیده
تصویر پالیده
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
فرهنگ لغت هوشیار
خمیده خم گشته پیچ یافته، در نوشته در نوردیده، ملفوف ملتوی مطوی: چه سر زد ز بلبل الا ای گل نو، که چون غنچه پیچیده ای پا بدامان ک (وحشی)، مشکل معقد (مطلب کلام سخن شعر) : هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق پیچیده شعرا پیش می آمدبه آسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واچیده
تصویر واچیده
برچیده شده (بساط)، جدا کرده پنبه دانه از پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالیده
تصویر پالیده
((دِ))
صاف شده، خالص شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
((دِ))
تابیده، درنوشته، نامفهوم، دیریاب، دشوار، بغرنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچیدن
تصویر پاچیدن
((دَ))
پاشیدن، ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
((دِ))
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسیده
تصویر پاسیده
((دِ))
نگاهبانی شده، پاس داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
مشکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
Spattered, Splashy, Splattered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
Complex, Complicated, Convoluted, Intricate, Spiraled, Twisted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
spryskany, pryskający, obryzgany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
complesso, complicato, intricato, a spirale, contorto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
salpicado, salpicante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
complexo, complicado, intrincado, em espiral, retorcido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
溅的 , 溅起的 , 溅到的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
复杂的 , 螺旋形的 , 扭曲的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
складний , заплутаний , спіральний , закручений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
złożony, skomplikowany, spiralny, skręcony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
розбризканий , бризкаючий , забризканий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
bespritzt, spritzend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
komplex, kompliziert, spiralförmig, verdreht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
брызгающийся , брызгающий , забрызганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
сложный , запутанный , спиральный , извилистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
schizzato, schizzante, spruzzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی