جدول جو
جدول جو

معنی پیچیده

پیچیده((دِ))
تابیده، درنوشته، نامفهوم، دیریاب، دشوار، بغرنج
تصویری از پیچیده
تصویر پیچیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پیچیده

پیچیده

پیچیده
خمیده خم گشته پیچ یافته، در نوشته در نوردیده، ملفوف ملتوی مطوی: چه سر زد ز بلبل الا ای گل نو، که چون غنچه پیچیده ای پا بدامان ک (وحشی)، مشکل معقد (مطلب کلام سخن شعر) : هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق پیچیده شعرا پیش می آمدبه آسا
فرهنگ لغت هوشیار