جدول جو
جدول جو

معنی پاشیده

پاشیده((دِ))
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
تصویری از پاشیده
تصویر پاشیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاشیده

پاشیده

پاشیده
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار