جدول جو
جدول جو

معنی پاپوآس - جستجوی لغت در جدول جو

پاپوآس
پاپوس، نام سیاه پوستانی که در اقیانوسیه، گینۀ جدید و مجمع الجزایر سلیمان و هبرید جدید و کالدونی جدید و جزایر فیجی پراکنده اند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاپوک
تصویر پاپوک
(دخترانه)
نعنای دشتی با گل آذینی مانند سنبل در بخش خراسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپوش
تصویر پاپوش
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پااوزار، پایدان، لخا، پاافزار، پایزار، لکا
پاپوش دوختن: کنایه از توطئه و پرونده سازی کردن برای کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
بالوس، کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پابوس
تصویر پابوس
پا بوسیدن، بوسیدن پای کسی، کنایه از زیارت کردن، کنایه از به دیدار شخص بزرگی رفتن، آنکه پای کسی را ببوسد، پابوسنده، کسی که به دیدار شخص بزرگی برود
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
از شهرهای ناحیۀ لکریس قدیم واقع در یونان که امروز شهر بودنیتزا یا آتالانتی بجای آن بنا شده است
لغت نامه دهخدا
(پِ پو)
یا دریاچۀ چود. دریاچه ای است در روسیه، میان ایالات: پترسبورگ، پسکوف، ریگاو رول. دارای 110هزارگز طول و 45 هزارگز عرض و چندین نهر وارد این دریاچه شود و نیز بوسیلۀ نهر فلین با خلیج لیوونیا، و بواسطۀ نهر نارووه با خلیج فنلاند مرتبط گردد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لَف ف)
پای بوس، تشرف بخدمت، پا بوسیدن، (غیاث اللغات)، زیارت: به پابوس علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدن،
پابوسنده، (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
عنوان کشیش مسیحیان مشرق
لغت نامه دهخدا
نام درۀکوچکی در ولایت ادرنه در قرق کلیسیا که در نزدیکی حدود شرق رومیلی است و آبهای آن به دریای سیاه ریزد
لغت نامه دهخدا
کفش، پای افزار، پاافزار، پوزار، پااوزار، نعل، حذاء:
به اقتضای زمان کار خویشتن بگذار
که سعی بیهده پاپوش میدرد، ’مثل است’،
سلیم،
- پاپوش برای شیطان دوختن، سخت گربز بودن،
- پاپوش برای کسی دوختن، او را بزحمت و رنج و تعب وزیان و خسارتی دچار کردن، به حیله او را گناهکار یامدیون کردن
لغت نامه دهخدا
موضعی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال کازرون
لغت نامه دهخدا
سن پاپیاس کشیشی از اهل هیراپولیس که ظاهراً در آغاز قرن دوم میلادی میزیست و بنابه روایتی قدیم شاگرد و پیرو یوحنا القدیس بوده است، وی تفسیری بر انجیل بزبان یونانی نگاشت که اکنون قسمتی از آن در دست است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپروس
تصویر پاپروس
پاپیروس، در گیلان توتون سیگار را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پابوس
تصویر پابوس
تشرف بخدمت، زیارت، بپابوس علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کفش پا افزار (مطلقا)، (خصوصا) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند، عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپول
تصویر پاپول
فرانسوی کرک های بسیار ریز درهم تافته پتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپوش
تصویر پاپوش
کفش، پای افزار، مجازاً گرفتاری، دردسر
پاپوش درست کردن برای کسی: کنایه از برای کسی ایجاد دردسر کردن
پاپوش دوختن برای کسی: کنایه از توطئه کردن برای کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پابوس
تصویر پابوس
بوسنده پا، پای بوسی، تشرف به خدمت، به، کسی رفتن به خدمت او رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پانویس
تصویر پانویس
((نِ))
زیرنویس، پانوشت، پان وشته، آن چه جدا از متن اصلی باشد
فرهنگ فارسی معین
پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی گیاه یا گل های زرد
فرهنگ گویش مازندرانی
اخمو عبوس
فرهنگ گویش مازندرانی