جدول جو
جدول جو

معنی پابوس

پابوس
پا بوسیدن، بوسیدن پای کسی، کنایه از زیارت کردن، کنایه از به دیدار شخص بزرگی رفتن، آنکه پای کسی را ببوسد، پابوسنده، کسی که به دیدار شخص بزرگی برود
تصویری از پابوس
تصویر پابوس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پابوس

پابوس

پابوس
تشرف بخدمت، زیارت، بپابوس علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدن
پابوس
فرهنگ لغت هوشیار

پابوس

پابوس
بوسنده پا، پای بوسی، تشرف به خدمت، به، کسی رفتن به خدمت او رسیدن
پابوس
فرهنگ فارسی معین

پابوس

پابوس
پای بوس، تشرف بخدمت، پا بوسیدن، (غیاث اللغات)، زیارت: به پابوس علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدن،
پابوسنده، (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پالوس

پالوس
بالوس، کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
پالوس
فرهنگ فارسی عمید