معنی پابوس پابوس بوسنده پا، پای بوسی، تشرف به خدمت، به، کسی رفتن به خدمت او رسیدن تصویر پابوس فرهنگ فارسی معین
پابوس پابوس پا بوسیدن، بوسیدن پای کسی، کنایه از زیارت کردن، کنایه از به دیدار شخص بزرگی رفتن، آنکه پای کسی را ببوسد، پابوسنده، کسی که به دیدار شخص بزرگی برود فرهنگ فارسی عمید
پابوس پابوس پای بوس، تشرف بخدمت، پا بوسیدن، (غیاث اللغات)، زیارت: به پابوس علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدن، پابوسنده، (غیاث اللغات) لغت نامه دهخدا