کفش پا افزار (مطلقا)، (خصوصا) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند، عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند
هُدهُد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پَر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانِه سَر، شانِه بِه سَر، پوپ، مُرغِ سُلِیمان، پوپَش، بوبَک، کوکَلِه، بَدبَدَک، بوبو، پوپَک، بوبویِه، پوپو، بوبِه، شانِه سَرَک
کفش، پای افزار، پاافزار، پوزار، پااوزار، نعل، حِذاء: به اقتضای زمان کار خویشتن بگذار که سعی بیهده پاپوش میدرد، ’مثل است’، سلیم، - پاپوش برای شیطان دوختن، سخت گربز بودن، - پاپوش برای کسی دوختن، او را بزحمت و رنج و تعب وزیان و خسارتی دچار کردن، به حیله او را گناهکار یامدیون کردن