جدول جو
جدول جو

معنی پاهک - جستجوی لغت در جدول جو

پاهک
باهک، شکنجه، آزار، مردمک چشم
تصویری از پاهک
تصویر پاهک
فرهنگ فارسی عمید
پاهک
(هََ)
شکنجه. (اوبهی) (رشیدی) (جهانگیری). شکنجه باشد و آن آزاریست که دزدان را کنند. (برهان). و این صورت را اسدی در فرهنگ باباء موحده آورده و بیت ذیل را شاهد آن:
دلمان چو آب بامی تنمان بهاربادی
از بیم چشم حاسد کش کرده باد باهک.
ابوشعیب.
و در نسخه ای از اسدی بجای کش کرده باد، کش کنده باد است و بعقیدۀ ما این نسخه بدل اصل است و پاهک یا باهک همان نی نی و مردمک و ببک چشم است. نه آزارو شکنجه. و شاید اصل نسخۀ شعر هم بابک باشد صورتی از ببه و ببک
لغت نامه دهخدا
پاهک
شکنجه، آزار
تصویری از پاهک
تصویر پاهک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاپک
تصویر پاپک
(پسرانه)
استوار، پدر کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهک
تصویر شاهک
(پسرانه)
شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهک
تصویر ماهک
(دخترانه)
ماه کوچک، نام یکی از پادشاهان سکائی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باهک
تصویر باهک
(پسرانه)
نام جد آذرباد ماراسپند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهک
تصویر ماهک
قسمت سفید رنگ و هلالی انتهای ناخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهک
تصویر باهک
شکنجه، آزار، برای مثال دلمان چو آب بادی، تنمان بهار بادی / از بیم چشم حاسد، کش کرده باد باهک (ابوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۶)، مردمک چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایک
تصویر پایک
پای کوچک، در علم زیست شناسی قسمتی از قارچ که کلاهک بر روی آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچک
تصویر پاچک
سرگین خشک شدۀ گاو، تاپال، تپاله، پاوچک، غوشا، غوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاهک
تصویر چاهک
چاه کوچک، چاه کم عمق، گودال چاه مانند، چاهچه، چاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپک
تصویر پاپک
بابک، عنوان احترام آمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر، پدر جان، پرورش دهنده، تربیت کننده، امین، استوار، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارک
تصویر پارک
تفرجگاهی باغ مانند با محوطۀ وسیع و پر درخت
توقف اتومبیل در یک محل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسک
تصویر پاسک
باسک، خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
چاه کوچک. (آنندراج). مصغر چاه، یعنی چاه کوچک. (ناظم الاطباء). چاچه. چاهچه. چاه نزدیک تک. چاه کم عمق. چاه خرد، آبشی. چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ. چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند، گوی که در زیر شیرآب انبار سازند، گودی چانه. چاهک لب، پاچال. (ناظم الاطباء) ، چاهک سیم پالا. گاه. (فرهنگ اسدی ص 421) بوتۀ زرگری.
- چاهک ثرید، آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شکنجه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع). سیاست. آزار. (ناظم الاطباء). اذیت. (فرهنگ ضیاء). شکنجه کردن. زدن. (فرهنگ اسدی).
لغت نامه دهخدا
(هََ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’در جلگۀ تهران در مشرق شهر و جنوب البرز، بین راه تهران به مازندران دهی بود بایر و خالی از سکنه، متعلق بورثۀ میرزامحمد لواسانی وزیر که جناب میرزا علینقی حکیم الممالک و پیشخدمت باشی سلام، آن را ابتیاع نمود و قنات آن را دایر نمود و باغی و عمارتی و آبادی در آنجا ایجاد کرد و حکیمیه اش نامید’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از متعلقات میان ولایت شهر مشهد است که در سه فرسنگی شهر واقع شده و ده خانوار سکنه دارد. هوایش مرطوبی و زراعتش از آب قنات است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 134)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از مزارع قدیم النسق طبس است و یکصد و سی و هشت تن سکنه دارد. آبش از قنات و هوایش معتدل است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساهک
تصویر ساهک
دردچشم خارش چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایک
تصویر پایک
پای کوچک، پایه کوچک در برجستگیهای مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچک
تصویر پاچک
سرگین خشک شده گاو غوشاک تپاله غوشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهک
تصویر باهک
اذیت، شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهک
تصویر ناهک
فزونی نهنده گزافکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشک
تصویر پاشک
پاسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسک
تصویر پاسک
خمیازه دهان دره فاژ فاژه آسا خامیاز پاشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارک
تصویر پارک
محوطه درخت دار، باغ مشجر انگلیسی پردیس پردیسه، ایستمانی
فرهنگ لغت هوشیار
پای افزار از چرم گاو که رشته ها در آن بسته اند پای افزار کفش چارق شم بالیک، پاپیچ پاتابه لفافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهک
تصویر باهک
((هَ))
مردمک چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارک
تصویر پارک
باغ وسیع پر درخت برای گردش و شکار، محفظه ای توری برای نگه داری بچه های کوچک، مانک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسک
تصویر پاسک
((سَ یا سُ))
خمیازه، دهان دره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچک
تصویر پاچک
((چ َ))
پهن خشک شده گاو، تپاله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتک
تصویر پاتک
((تَ))
حمله ای در پاسخ به حمله دشمن، ضد حمله
فرهنگ فارسی معین
جنبش ضد ارزش جوانان در غرب که با سر و وضع نامناسب و غیر معمول همراه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاهک
تصویر چاهک
((هَ))
چاه کوچک، چاه کم عمق، گودال چاه مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارک
تصویر پارک
توقف اتومبیل ها و دیگر وسایل نقلیه
فرهنگ فارسی معین