چاه کوچک. (آنندراج). مصغر چاه، یعنی چاه کوچک. (ناظم الاطباء). چاچه. چاهچه. چاه نزدیک تک. چاه کم عمق. چاه خرد، آبشی. چاه خرد برای آبهای ریختنی مطبخ. چاه کوچک و کم عمقی که برای ریختن آب چلو و دیگر آبهای آلوده به چربی در آشپزخانه حفر میکنند، گوی که در زیر شیرآب انبار سازند، گودی چانه. چاهک لب، پاچال. (ناظم الاطباء) ، چاهک سیم پالا. گاه. (فرهنگ اسدی ص 421) بوتۀ زرگری. - چاهک ثرید، آن قطعه ای از حلواها که میان آن را گود کنند جهت ریختن چاشنی. (ناظم الاطباء)
مؤلف مرآت البلدان نویسد ’در جلگۀ تهران در مشرق شهر و جنوب البرز، بین راه تهران به مازندران دهی بود بایر و خالی از سکنه، متعلق بورثۀ میرزامحمد لواسانی وزیر که جناب میرزا علینقی حکیم الممالک و پیشخدمت باشی سلام، آن را ابتیاع نمود و قنات آن را دایر نمود و باغی و عمارتی و آبادی در آنجا ایجاد کرد و حکیمیه اش نامید’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 133) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از متعلقات میان ولایت شهر مشهد است که در سه فرسنگی شهر واقع شده و ده خانوار سکنه دارد. هوایش مرطوبی و زراعتش از آب قنات است’ (از مرآت البلدان ج 4 ص 134) مؤلف مرآت البلدان نویسد ’از مزارع قدیم النسق طبس است و یکصد و سی و هشت تن سکنه دارد. آبش از قنات و هوایش معتدل است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133)