شکنجه. (اوبهی) (رشیدی) (جهانگیری). شکنجه باشد و آن آزاریست که دزدان را کنند. (برهان). و این صورت را اسدی در فرهنگ باباء موحده آورده و بیت ذیل را شاهد آن: دلمان چو آب بامی تنمان بهاربادی از بیم چشم حاسد کش کرده باد باهک. ابوشعیب. و در نسخه ای از اسدی بجای کش کرده باد، کش کنده باد است و بعقیدۀ ما این نسخه بدل اصل است و پاهک یا باهک همان نی نی و مردمک و ببک چشم است. نه آزارو شکنجه. و شاید اصل نسخۀ شعر هم بابک باشد صورتی از ببه و ببک