معنی پاسک - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پاسک
پاسک
- پاسک
- خمیازه. دهن دره. دهان دره. (برهان). فاژ. فاژه. آسا. اَسا. خامیاز. خامیازه. تثاوب ثوباء. رجوع به آسا شود
لغت نامه دهخدا
پاپک
- پاپک
- استوار، پدر کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی