جدول جو
جدول جو

معنی پاسوز - جستجوی لغت در جدول جو

پاسوز
در تداول عامیانه، عاشق شیفته،
- پاسوز کسی شدن، زیان بردن بعلت دوستی و محبت با کسی
لغت نامه دهخدا
پاسوز
عاشق شیفته. یا پاسوز کسی شدن، زیان بردن بعلت دوستی و محبت با کسی
تصویری از پاسوز
تصویر پاسوز
فرهنگ لغت هوشیار
پاسوز
خاسر، زیانمند، اسیر، گرفتار، درگیر، شیفته، عاشق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسور
تصویر پاسور
نوعی بازی ورق، ورق بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسوز
تصویر پرسوز
پر از سوزش، دارای سوزش بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناسوز
تصویر ناسوز
نسوز، چیزی که در آتش نسوزد، ناسوز مثلاً آجر نسوز، پنبۀ نسوز، صندوق نسوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسبز
تصویر پاسبز
دلال، میانجی
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامبارک، شنار، منحوس، نحس، مشوم، تخجّم، سبز قدم، نامیمون، مرخشه، بدقدم، بدشگون، میشوم، نافرّخ، بدیمن، سیاه دست، بداغر، سبز پا، مشئوم، خشک پی، شمال
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
با سوزشی بسیار: پرسوز و گداز
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
نسوز، که نسوزد، که به آتش متأثر نشود، قائم النار: خاک ناسوز، پنبۀ ناسوز، (یادداشت مؤلف)، رجوع به نسوز شود
لغت نامه دهخدا
هانریت کنتس دو، شاعرۀ مشهور به زیبائی، (1618-1673 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
میانجی و دلال، شوم قدم. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
ابسوق، آیه، (در تورات)
لغت نامه دهخدا
نوعی از بازی ورق
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسبز
تصویر پاسبز
میانجی، دلال، شوم قدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسوز
تصویر پرسوز
پر از سوزش
فرهنگ لغت هوشیار
پیه سوز: عدوی تو پیوسته دلسوز بادخ چو پیسوز اندر دلش سوز بادخ (شرفنامه منیری. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسوز
تصویر ناسوز
آنچه که نسوزدنسوز: (پنبه ناسوز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسبز
تصویر پاسبز
((سَ))
واسطه، دلال، بدقدم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسور
تصویر پاسور
نوعی بازی ورق، چهاربرگ
فرهنگ فارسی معین
تفاله چای
فرهنگ گویش مازندرانی
تلمبه، ابزار دمنده
فرهنگ گویش مازندرانی
هدیه های گران بها که از سوی خانواده ی داماد به عروس داده
فرهنگ گویش مازندرانی