- پارمین (دخترانه)
- نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی
معنی پارمین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گند آب، منجلاب
فاضلاب، آشغال دانی
گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
فرانسوی گلبویه از گیاهان
پارینه
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
پارینه، پارسالی، سال گذشته، سال پیش، کهنه، دیرینه، قدیمی
فرمان ها
باحیا
گیاهی است بیابانی برگهایش شبیه برگ ابهل و بلندیش شبیه غلاف لوبیا جا داردتخمهایش سیاه و در طب بکار میرود
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
پارگین
جمع راحم بخشایندگان رحم کنندگان، جمع راحم، بخشایندگان
نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
جمع سارق در حالت نصبی و جری دزدان
نوعی ماهی دریائی است از نوع (آلوز) شبیه به شاه ماهی ولی کوچکتر از آن بطول نزدیک به 52 صدم گز، موسم صید آن از خرداد تا آبان است
جمع جاثم، بر جا ماندگان، بر سینه خفتگان، نابود گشتگان جمع جاثم
روی از توپال ها
جمع خادم، زاوران جمع خام خدمتگزان: خادمین درگاه
علفزار، چراگاه
پارسی تازی گشته دارچین
درختی است که در هندوستان وچین می روید، شاخه های آن دراز و باریک و بشکل بوته و بلندیش تا دو متر می رسد، که برای خوشبو کردن اغذیه بکار می رود
فرانسوی دلبر دلربا دلارام شاره شاره ازچیرا سنسکریت ساره دستار برای مردان، چادر رنگین برای زنان
بنگرید به شربین درخت سدر، درخت پسته
جمع صایم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) روزه داران
جمع صایم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) روزه داران
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود
خاربست، خاربند، فلغند، کپر، چپر
خاربست، خاربند، فلغند، کپر، چپر