- يَفِيفُ
- چرخیدن، نثر
معنی يَفِيفُ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حراج کردن، حذف می کند
سبک، نور، بی وزن
صدای خش خش، سوئیچ کردن
انحراف پیدا کردن، خنثیٰ می کند
محصور کردن، احاطه می کند
حاشیه دوزی کردن، می بافد
ارجاع دادن، غیر ممکن است
پیر شدن، او در حال خاکستری شدن است
فراوان بودن، سرریز، جوش و خروش پیدا کردن
اشاره کردن، اشاره می کند
حمله کردن، مبتلا می شود
پرواز کردن، او پرواز می کند
سرزنش کردن، شرمنده
هیس کردن، او فرار می کند، فرار کردن
اضافه کردن، او می افزاید
جزئی، اندک