معنی يَفِيضُ
يَفِيضُ
فراوان بودن، سرریز، جوش و خروش پیدا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَفِيضُ
يَفِيفُ
يَفِيفُ
چَرخیدَن، نَثر
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِضُ
يَفرِضُ
تَحمیل کَردَن، او تَحمیل مِی کُند، فُوق هَم قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفِرُّ
يَفِرُّ
هیس کَردَن، او فَرار مِی کُند، فَرار کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَعِيبُ
يَعِيبُ
سَرزَنِش کَردَن، شَرمَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
يَطِيرُ
يَطِيرُ
پَرواز کَردَن، او پَرواز مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَضِيفُ
يَضِيفُ
اِضافِه کَردَن، او مِی اَفزایَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَصِيبُ
يَصِيبُ
حَمله کَردَن، مُبتَلا مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَشِيرُ
يَشِيرُ
اِشارِه کَردَن، اِشارِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَشِيبُ
يَشِيبُ
پیر شُدَن، او دَر حالِ خاکِستَری شُدَن اَست
دیکشنری عربی به فارسی