اقاط. جمع واژۀ وقط، به معنی گو در زمین درشت یا گو که آب گرد آید در وی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وقط شود، جمع واژۀ وقیط. (منتهی الارب). رجوع به وقیط شود
اِقاط. جَمعِ واژۀ وقط، به معنی گو در زمین درشت یا گو که آب گرد آید در وی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وقط شود، جَمعِ واژۀ وقیط. (منتهی الارب). رجوع به وقیط شود
زیور هنگ (برهان در لغت فرس برابر با نگه داشتن و تیمار بردن آمده) آهستگی آرامیدگی گرانسنگی شکیبایی بزرگواری آهسته وبردبارگردیدن، آهستگی و بردباری حلیم: (الماخوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد) یا اهل وقار. باوقار. یا با وقار. یا بی وقار. بی تمکین سبک بی ثبات
زیور هنگ (برهان در لغت فرس برابر با نگه داشتن و تیمار بردن آمده) آهستگی آرامیدگی گرانسنگی شکیبایی بزرگواری آهسته وبردبارگردیدن، آهستگی و بردباری حلیم: (الماخوبیش آنکه مردم را لباس وقار و آرام دهد) یا اهل وقار. باوقار. یا با وقار. یا بی وقار. بی تمکین سبک بی ثبات
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند