ریم و زردآب. (منتهی الارب) (آنندراج). چرک و ریم و زردآب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، خروش و فریاد یا به خصوص بانگ سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، چاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ما له عنه وعی، ای بد. (منتهی الارب)
ریم و زردآب. (منتهی الارب) (آنندراج). چرک و ریم و زردآب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، خروش و فریاد یا به خصوص بانگ سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، چاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ما له عنه وعی، ای بد. (منتهی الارب)
برای بیان درد و رنج به کار می رود مثلاً وای، سرم درد می کند، برای بیان علاقه یا نفرت از چیزی به کار می رود مثلاً وای چه بچۀ قشنگی دارید، فریاد، فغان، افسوس و دریغ، حسرت، افسوس، بدا به حال، برای مثال گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پس امروز بود فردایی (حافظ - ۹۷۸) وایاوای: شور و غوغای مصیبت زدگان
برای بیان درد و رنج به کار می رود مثلاً وای، سرم درد می کند، برای بیان علاقه یا نفرت از چیزی به کار می رود مثلاً وای چه بچۀ قشنگی دارید، فریاد، فغان، افسوس و دریغ، حسرت، افسوس، بدا به حال، برای مِثال گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پس امروز بُوَد فردایی (حافظ - ۹۷۸) وایاوای: شور و غوغای مصیبت زدگان
نقش و نگار جامه، جامۀ نقش و نگاردار، پرند، جوهر شمشیر، دیبا و اطلس، پارچۀ ابریشمی لطیف رنگین، برای مثال درخت سیب را گویی ز دیبا طیلسانستی / جهان گویی همه پر وشی و پر پرنیانستی (فرخی - ۴۰۳)
نقش و نگار جامه، جامۀ نقش و نگاردار، پرند، جوهر شمشیر، دیبا و اطلس، پارچۀ ابریشمی لطیف رنگین، برای مِثال درخت سیب را گویی ز دیبا طیلسانستی / جهان گویی همه پُر وشی و پر پرنیانستی (فرخی - ۴۰۳)
آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود، آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود مثلاً وحی شیطان وحی منزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد
آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود، آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود مثلاً وحی شیطان وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد
وعده بد. مقابل وعده که نوید و مژده و وعده خوب است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعید ز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی. این همه آمد شد و وعد و وعید ازبرای امتحان خواهد بدن. عطار. چو عاصی ترش کرده روی از وعید چو ابروی زندانیان روز عید. سعدی. ، هدیر شتر نر چون آهنگ جستن نماید. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
وعده بد. مقابل وعده که نوید و مژده و وعده خوب است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعید ز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی. این همه آمد شد و وعد و وعید ازبرای امتحان خواهد بُدَن. عطار. چو عاصی ترش کرده روی از وعید چو ابروی زندانیان روز عید. سعدی. ، هدیر شتر نر چون آهنگ جَستن نماید. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)