معنی سعی سعی کار، کوشش، قصد، دویدنسعی بین صفا و مروه: در فقه از مناسک حج که عبارت است از هفت مرتبه رفتن و برگشتن بین صفا و مروه که بعد از طواف کعبه صورت می گیرد تصویر سعی فرهنگ فارسی عمید
سعی سعی اهتمام، تقلا، تلاش، جد، جهد، کوشش، مجاهده، مساعی، کوشیدن، کوشش کردن، اهتمام ورزیدنمتضاد: اهمال ورزیدن، سستی کردن، آهنگ، قصد فرهنگ واژه مترادف متضاد
سعدی سعدی فرخندگی، خجستگی، سعد (عربی) + ی (فارسی)، لقب شاعر بزرگ قرن هفتم، مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی فرهنگ نامهای ایرانی
سهی سهی صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه فرهنگ نامهای ایرانی