معنی وعی - لغت نامه دهخدا
معنی وعی
- وعی
(تَ) - نگاه داشتن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) ، یاد گرفتن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (منتهی الارب) (آنندراج) ، گرد کردن، به شدن استخوان شکسته بر کجی، ریم کردن جراحت، گرد آمدن ریم. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، آواز و فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شنیدن. (اقرب الموارد)
وعی. آواز و فریاد کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا