جدول جو
جدول جو

معنی ورزمین - جستجوی لغت در جدول جو

ورزمین
از توابع سه هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورزمیار
تصویر ورزمیار
(پسرانه)
حامی اهورا مزدا (نگارش کردی: وهرمهزیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارزنین
تصویر ارزنین
پخته شده با ارزن مثلاً نان ارزنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاورزمین
تصویر خاورزمین
قارۀ آسیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورزین
تصویر تورزین
تبرزین، نوعی تبر که بعضی درویشان به دست می گیرند، سلاحی به شکل تبر با دستۀ آهنی که هنگام سواری در کنار زین اسب آویزان می کردند، تبرزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورهمین
تصویر ورهمین
نانی که از مخلوط آرد جو و گندم می پختند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
زمین پهناور که قوم و طایفه ای در آنجا به سر ببرند، مرز و بوم، کشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درزمان
تصویر درزمان
رشته ای که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرزمین
تصویر زیرزمین
خانه ای که در زیر زمین ساخته شود، طبقه ای از ساختمان که پایین تر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
زمین شوره زار. زمین بی بر و بی حاصل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ)
ملک. مملکت. ناحیت. کشور. اقلیم. مرز و بوم:
سحرگه رهروی درسرزمینی
همی گفت این معما با قرینی.
حافظ.
سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.
؟
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ)
قصبۀ ورامین مرکز بخش ورامین، تابع شهرستان تهران، در 42هزارگزی جنوب خاوری تهران و در مرکز جلگۀ ورامین واقع و هوای آن گرم معتدل است. سکنۀ آن 4522 تن است. آب آن از 3 رشته قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات، صیفی، هندوانه، خربزه و خیار و شغل اهالی زراعت و کسب است. در حدود 20 باب دکاکین مختلف دارد. ادارات دولتی ورامین عبارتند از: ادارۀ بخشداری، کلانتری، دفتر دارائی، دادگستری، فرهنگ، پزشک بهداری، دستۀ ژاندارمری، پست. و به وسیلۀتلفن با تهران مربوط است و یک دبستان دخترانه و یک پسرانه دارد. راه به تهران شوسه است و همه روزه ماشین رفت و آمد مینماید. آثار باستانی ورامین مطابق اطلاعاتی که از باستان شناسی گرفته شده به شرح زیر است.
1- مسجد جمعه. تاریخ بنا 703- 716 هجری قمری (1304- 1316 میلادی) بانی بنا سلطان الجایتو خدابنده آن را شروع نموده و در عهد پسر و جانشین او ابوسعید در 722 هجری قمری مطابق کتیبۀ ایوان دخول به اتمام رسیده است. تاریخ کتیبۀ پای گنبد 726 هجری قمری است. در تاریخ 815 هجری قمری در زمان سلطنت شاهرخ ترمیماتی در بنا شده است.
2- مقبرۀ علاءالدین. آغاز ساختمان 675 و پایان آن 688 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وَ هََ)
نانی باشد که از آرد گندم و جو به هم آمیخته پزند وبه عربی علیث با عین بی نقطه و لام بر وزن حدیث گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
جمع فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزنین
تصویر ارزنین
نانی که از آرد ارزن پخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
علفزار، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
چربی معدنی از تصفیه روغنهای سنگین، جسمی است سفید رنگ بغلظت پیه خوک، و در ترکیب داروها و روغنهای طبی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورشکین
تصویر ورشکین
شکستگی استخوان (یا استخوانهای) سینه، عوارض و دردهای قفسه صدری
فرهنگ لغت هوشیار
با بلاهای عشق ورزش کن، خویشتن را بلند ارزش کن، (اوحدی)، اجراکردن تمرینهی بدنی بمنظور تکیمل قوای جسمی و روحی بطور مرتب. ورزید ورزد خواهد ورزید بورز ورزنده ورزا ورزیده (ورزش) کارکردن، پیاپی انجام دادن: بیا با مامورز این کینه زاری که حق صحبت دیرینه داری. (حافظ)، ممارست کردن، کوشیدن، حاصل کردن اندوختن، زراعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کنده شدن چیزی از جایش جدا شدن، بر آمدن مقابله کردن، یا ورآمدن پس کسی. از عهده مقابله با او برآمدن، آماده شدن خمیر برای نان: این خمیر ورآمده است ببر نانوایی بده بپزند، چاق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معزمین
تصویر معزمین
جمع معزم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراشین
تصویر وراشین
جمع ورشان، از ریشه پارسی ورشان ها کبوتران جنگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورهمین
تصویر ورهمین
نانی باشد که ازآرد گندم وجوبهم آمیخته پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
مملکت، مرزوبوم، اقلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزمان
تصویر هرزمان
هر وقت، هر ساعت: (آنکه مدام شیشه ام ازپی عیش داده است شیشه ام ازچه میبردپیش طبیب هرزمان) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
((~. زَ))
مرز و بوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
((خَ))
نوعی علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمین
تصویر آزرمین
باحیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورزیدن
تصویر ورزیدن
ریاضت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرامین
تصویر فرامین
فرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
ارض، اقلیم، بوم، خطه، دیار، زمین، قلمرو، کشور، مرزوبوم، ملک، مملکت، ناحیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مشرق زمین، آسیا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آدم فربه، سنگین وزن
فرهنگ گویش مازندرانی
تا زدن پاچه ی شلوار و آستین پیراهن
فرهنگ گویش مازندرانی