جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خاورزمین

خاور زمین

خاور زمین
نواحی شرقی ایران بر حسب روایات قدیم، در اصطلاح امروز نام دیگر قارۀ آسیاست که بزرگترین قارۀ زمین است مساحت آن 17049660 میل مربع و حدود قراردادی آن بدینقرار است: غرب: از کوه اورال و رود خانه اورال تا دریاچۀ خزر و کوههای قفقاز تادریای سیاه و سواحل آسیای صغیر و ساحل شرقی مدیترانه و خط فرضی از جنوب شرقی مدیترانه تا دریای احمر. شرق: از هند شرقی و سلسلۀ جزایر ممتد بطرف شمال تا کامچاتکا. اگر در روی کره ای به خاور زمین توجه شود آنرا یک مثلث کروی متساوی الساقین می بینیم که دو ساق آن هر یک 6500 میل مربع می باشد و از تنگه برینگ تا عدن و سنگاپور امتداد دارند و ضلع سوم بطول 4500 میل مربع است که شامل دریای غربی و دماغۀ بنگال می باشد
لغت نامه دهخدا

گاو زمین

گاو زمین
گاوی که طبق افسانه ها در زیر زمین است و زمین روی شاخ این گاو قراردارد و خود گاو بر پشت ماهی ایستاده است، گاو ماهی
گاو زمین
فرهنگ فارسی معین

گاو زمین

گاو زمین
در باور قدما گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مِثال گوهر شب را به شب عنبرین / گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹)
گاو زمین
فرهنگ فارسی عمید

خاص زمین

خاص زمین
ملک بدون اجاره و بدون مالیات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خوارزمیان

خوارزمیان
جَمعِ واژۀ خوارزمی. خوارزمیها. مردمان خوارزم:
خاصیت هندوان دارد هنگام خفت
عادت خوارزمیان گاه شراب و طعام.
لامعی
لغت نامه دهخدا

گاو زمین

گاو زمین
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد:
من گاو زمینم که جهان بردارم
یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟!
معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو
گاو بالای زمین از بهر قربان آمده.
خاقانی.
شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا.
خاقانی.
گوهر شب را به شب عنبرین
گاو فلک برده ز گاو زمین.
نظامی.
گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب.
سوزنی.
حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت
گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین.
خواجه سلمان (از شعوری).
، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
لغت نامه دهخدا

اورامین

اورامین
اورامن، از نواهای قدیم موسیقی ایرانی که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجه های محلی به صورت دوبیتی می خواندند
اورامین
فرهنگ فارسی عمید

خوارزمی

خوارزمی
محمد بن احمد بن یوسف، مکنی به ابوعبدالله. از دانشمندان مشهور نیمۀ قرن چهارم هجری است. او مؤلف دائره المعارف گونۀ مفاتیح العلوم است. بنابر مشهور در بلخ زاده شد و در نیشابور بخدمت عتبی وزیر امیرنوح سامانی رسید و کتاب خود را به وی اهداء نمود. (از دائره المعارف فارسی). و رجوع به ترجمه فارسی مفاتیح العلوم خوارزمی شود.
لغت نامه دهخدا