کنده شدن چیزی از جایش جدا شدن، بر آمدن مقابله کردن، یا ورآمدن پس کسی. از عهده مقابله با او برآمدن، آماده شدن خمیر برای نان: این خمیر ورآمده است ببر نانوایی بده بپزند، چاق شدنکنده شدن چیزی از جایش جدا شدن، بر آمدن مقابله کردن، یا ورآمدن پس کسی. از عهده مقابله با او برآمدن، آماده شدن خمیر برای نان: این خمیر ورآمده است ببر نانوایی بده بپزند، چاق شدن