آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، نار، انیسه، وراغ، برزین، تش، اخگر، آذر، مخ شعلۀ آتش گرمی آتش
آتَش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، نار، اَنیسِه، وَراغ، بَرزین، تَش، اَخگَر، آذَر، مَخ شعلۀ آتش گرمی آتش
آتش باشد که به زبان عربی نار گویند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) : تیر پرتاب تو در دیدۀ بدخواه تو باد تا بود راستی تیر کج از تاب ورزم. سوزنی (از انجمن آرا) (آنندراج)
آتش باشد که به زبان عربی نار گویند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) : تیر پرتاب تو در دیدۀ بدخواه تو باد تا بود راستی تیر کج از تاب ورزم. سوزنی (از انجمن آرا) (آنندراج)
کار پیاپی، پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت، حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات، هر گونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی به تنهایی یا دسته جمعی انجام داده می شود
کار پیاپی، پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت، حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات، هر گونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی به تنهایی یا دسته جمعی انجام داده می شود
نام قلعه ای برکنار آمو. برزم، صاحب برهان این کلمه را بر وزن گریم گوید ولی از بیت ذیل سوزنی مستفاد میشود که برزم. بر وزن طرشت است. (یادداشت مؤلف) : امیر خوارزم عبدالملک بن هرثمه با وی (با شریک بن شیخ) تبعت کرد و اتفاق کردند و امیر برزم مخلدبن حسین با وی بیعت کرد. (تاریخ بخارا ص 74). فزع بیلک بلغاری کرکس پرتو پرتو آب به خوارزم برآرد ز برزم. سوزنی
نام قلعه ای برکنار آمو. بَرْزَم، صاحب برهان این کلمه را بر وزن گریم گوید ولی از بیت ذیل سوزنی مستفاد میشود که بَرَزم. بر وزن طرشت است. (یادداشت مؤلف) : امیر خوارزم عبدالملک بن هرثمه با وی (با شریک بن شیخ) تبعت کرد و اتفاق کردند و امیر برزم مخلدبن حسین با وی بیعت کرد. (تاریخ بخارا ص 74). فزع بیلک بلغاری کرکس پرتو پرتو آب به خوارزم برآرد ز برزم. سوزنی