معنی آرزم
- آرزم((رَ))
- رزم، جنگ
واژههای مرتبط با آرزم
آرزم
- آرزم
- جنگ، کارزار
آرزم
- آرزم
- رزم. جنگ. کارزار. (غیاث اللغات)
آرزم
- آرزم
- غده ی لنفاوی میان کشاله ران شرمگاه
آزرم
- آزرم
- شرم، مهر، محبت، عشق، حیا، ملایمت، مهربانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
آزرم
- آزرم
- شرم، حرمت، حیا
آرزو
- آرزو
- امید، کام، مراد، معشوق، امید میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
آرام
- آرام
- ساکت، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
گرزم
- گرزم
- از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
آرام
- آرام
- آرامش، ثبات، سکون
