جمع واژۀ وارث. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وارث شود. - تو ورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد. - ، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند. (فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ وارث. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وارث شود. - تو ورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد. - ، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند. (فرهنگ فارسی معین)
ورثه در فارسی، جمع وارث، رخنبران، جمع وارث: ورثه مقتول نزدیک پادشاه از زاهد داد خواستند. یا توورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند
ورثه در فارسی، جمع وارث، رخنبران، جمع وارث: ورثه مقتول نزدیک پادشاه از زاهد داد خواستند. یا توورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند
برج. (برهان). خانه کبوتر درسنگستان و خصوصاً برج کبوترخان. (ناظم الاطباء) ، برج کبوتر. (برهان) (صحاح الفرس) ، چوبی که کبوتربازان در دست گرفته و کبوتران رابدان پرواز میدهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، به زبان تبری دری نام مرغی است در مازندران معروف و به دیلم آن را وشم به ضم واو و شین معجمه و میم و به عربی سمانی گویند. خایف و جبان ترین طیور است. چنانکه گفته اند اگر بانگ رعد بشنود بمیرد لهذا عرب آن را قتیل الرعد خوانده و آن غیر سلوی است. گوشت آن پسندیدۀ علمای طبیعی است. (آنندراج)
برج. (برهان). خانه کبوتر درسنگستان و خصوصاً برج کبوترخان. (ناظم الاطباء) ، برج کبوتر. (برهان) (صحاح الفرس) ، چوبی که کبوتربازان در دست گرفته و کبوتران رابدان پرواز میدهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، به زبان تبری دری نام مرغی است در مازندران معروف و به دیلم آن را وشم به ضم واو و شین معجمه و میم و به عربی سمانی گویند. خایف و جبان ترین طیور است. چنانکه گفته اند اگر بانگ رعد بشنود بمیرد لهذا عرب آن را قتیل الرعد خوانده و آن غیر سلوی است. گوشت آن پسندیدۀ علمای طبیعی است. (آنندراج)
قصبه ای جزء دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات، سر راه شوسۀ خمین به اراک. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 1500 تن و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و بنشن و پنبه و چغندرقند است و باغات انگور و بادام دارد. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است و تلفن دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبه ای جزء دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات، سر راه شوسۀ خمین به اراک. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 1500 تن و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و بنشن و پنبه و چغندرقند است و باغات انگور و بادام دارد. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است و تلفن دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
برده: و ابوبکر چون به مدینه آمده سپاه بفرستاد و بفرمود که حرب کنید با هر که مرتد شده است از عرب یا به اسلام بازآید یا همه را ورده کنید و بکشید. (تاریخ طبری بلعمی). ترسیدند پیغمبر به حی ایشان سپاه فرستد و زنان و فرزندان ایشان را ورده کند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
برده: و ابوبکر چون به مدینه آمده سپاه بفرستاد و بفرمود که حرب کنید با هر که مرتد شده است از عرب یا به اسلام بازآید یا همه را ورده کنید و بکشید. (تاریخ طبری بلعمی). ترسیدند پیغمبر به حی ایشان سپاه فرستد و زنان و فرزندان ایشان را ورده کند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
دهی است از دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 34هزارگزی شمال باختر کرج، دارای 454 تن سکنه است. امام زاده ای در این ده به نام عبدالقادر وجود دارد که از آثار باستانی است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
دهی است از دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 34هزارگزی شمال باختر کرج، دارای 454 تن سکنه است. امام زاده ای در این ده به نام عبدالقادر وجود دارد که از آثار باستانی است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
ورث. ارث. رثه. تراث. میراث گرفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از آنندراج). میراث یافتن. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود
ورث. ارث. رثه. تراث. میراث گرفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از آنندراج). میراث یافتن. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود
ورقه در فارسی پارسی تازی گشته برگه و نامه (مکتوب) یک ورق کاغذ و کتاب و مکتوب، مکتوب رقعه نامه، واحد پول برای شمارش قباله: (سند و مانند آن: سه ورقه قباله ملک. یا ورقه حکمیه. داد نامه. یا ورقه ولادت. زایچه. یا ورقه هویت. شناسنامه، جمع ورقات، خورشی است. طرز تهیه: تخم مرغ را می شکنند و در ماهی تابه میریزند بعد بادنجان سرخ کرده را که ورق ورق کرده اند و گوجه فرنگی ورق ورق شده را بدان اضافه کنند و میگذارند خود را بگیرد
ورقه در فارسی پارسی تازی گشته برگه و نامه (مکتوب) یک ورق کاغذ و کتاب و مکتوب، مکتوب رقعه نامه، واحد پول برای شمارش قباله: (سند و مانند آن: سه ورقه قباله ملک. یا ورقه حکمیه. داد نامه. یا ورقه ولادت. زایچه. یا ورقه هویت. شناسنامه، جمع ورقات، خورشی است. طرز تهیه: تخم مرغ را می شکنند و در ماهی تابه میریزند بعد بادنجان سرخ کرده را که ورق ورق کرده اند و گوجه فرنگی ورق ورق شده را بدان اضافه کنند و میگذارند خود را بگیرد