معنی روثه - لغت نامه دهخدا
معنی روثه
- روثه
(رَ ثَ) - سرگین. (ناظم الاطباء). سرقین. ج، روث، ارواث. (منتهی الارب). واحد روث است. (از اقرب الموارد) ، کاه ریزۀ گندم که در پرویزن بماند بعد از بیختن گندم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کرانۀ سر بینی، و گویند: فلان یضرب بلسانه روثه انفه، کنایه است از درازی زبان وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سر قبضۀ شمشیر که متصل انگشت خرد باشد وقت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، الروثه من العقاب، منقار عقاب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا